جدول جو
جدول جو

معنی بی شریکی - جستجوی لغت در جدول جو

بی شریکی
(شَ)
حالت بی شریک. شریک نداشتن. انباز و همتا نداشتن، بی اخلاص. مقابل پاکدل. رجوع به بی صفا (در ترکیبات صفا) شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(شَ)
مرکّب از: بی + شریک، بی انباز. بی همتا: خدای بی شریک، بی همتا. (یادداشت مؤلف)، رجوع به شریک شود
لغت نامه دهخدا
(شَ / شِ)
بی صبری. بی قراری. ناشکیبایی، بی ضر. بی گزند. بی آزار. (یادداشت مؤلف). رجوع به ضرر شود
لغت نامه دهخدا
حالت و کیفیت بی ریش
لغت نامه دهخدا
(شَ)
اطلاق. (یادداشت مؤلف). حالت و کیفیت بی شرط
لغت نامه دهخدا
(شَ رَ)
کیفیت و حالت بی شرف. بی حرمتی. بی آبرویی. بی عرضی. بی ناموسی. فرومایگی. دنأت
لغت نامه دهخدا
(شَ)
بی حیایی. بی آزرمی. (ناظم الاطباء). وقاحت. سخت رویی. سترگی. بی حیایی. پررویی. شوخی. صفاقت. بی عفتی:
چو کژی کند مرد بیچاره خوان
چو بیشرمی آرد ستمکاره خوان.
فردوسی.
برآشفت و سودابه را پیش خواند
گذشته سخنها بدو بازراند
که بی شرمی و بد بسی کرده ای
فراوان دل من بیازرده ای.
فردوسی.
این چه بی شرمی و بی باکی و بیدادگریست.
منوچهری.
شوم با آن صنم بهتر بکوشم
ز بی شرمی یکی خفتان بپوشم.
(ویس و رامین، ص 102).
بسیار جای بود که بی شرمی باید کردن تا غرض حاصل شود. (منتخب قابوسنامه ص 38).
بکوی شوخی و بی شرمی و بداندیشی
اگر بدانی من نیک چستم و چالاک. سوزنی.
چه بی شرمی نمود آن ناخداترس
چو زن گفتی کجا شرم و کجا ترس.
نظامی.
ز بی شرمی کسی کو شوخ دیده ست
چو نرگس با کلاه زر کشیده ست.
نظامی.
کار مردان روشنی و گرمی است
کار دونان حیله و بی شرمی است.
مولوی.
میزنم لاف از رجولیت ز بی شرمی ولیک
نفس خود را کرده فاجر چون زن هندی منم.
سعدی.
شنیدم کان مخالف طبع بدخوی
به بی شرمی بگردانید ازو روی.
سعدی.
که دانا را به بی شرمی بینداخت.
سعدی
لغت نامه دهخدا
حالت و چگونگی بیشوی، بی شوهری
لغت نامه دهخدا
شیر نداشتن، فاقد شیر بودن (مادر)، آنکه طرفدار و موافق ندارد، بی حامی
لغت نامه دهخدا
تصویری از بی شکیبی
تصویر بی شکیبی
بی قراری، بی صبری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی شویی
تصویر بی شویی
حالت و کیفیت بی شوهر
فرهنگ لغت هوشیار
بی آزرمی، بی حیایی، پررویی، دریدگی، گستاخی، وقاحت
متضاد: حجب، حیا
فرهنگ واژه مترادف متضاد
بی آبرویی، بی عرضی، بی ناموسی، پستی، رذالت، نانجیبی
متضاد: شرافت
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از بی شرمی
تصویر بی شرمی
وقحٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از بی شرمی
تصویر بی شرمی
Shamelessness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بی شرمی
تصویر بی شرمی
impudence
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از بی شرمی
تصویر بی شرمی
desvergüenza
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از بی شرمی
تصویر بی شرمی
бесстыдство
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بی شرمی
تصویر بی شرمی
Schamlosigkeit
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از بی شرمی
تصویر بی شرمی
безсоромність
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از بی شرمی
تصویر بی شرمی
bezwstydność
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از بی شرمی
تصویر بی شرمی
无耻
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از بی شرمی
تصویر بی شرمی
descaramento
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از بی شرمی
تصویر بی شرمی
بے شرمی
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از بی شرمی
تصویر بی شرمی
নির্লজ্জতা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از بی شرمی
تصویر بی شرمی
ukosefu wa aibu
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از بی شرمی
تصویر بی شرمی
yüzsüzlük
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از بی شرمی
تصویر بی شرمی
뻔뻔함
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از بی شرمی
تصویر بی شرمی
恥知らず
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از بی شرمی
تصویر بی شرمی
חוֹצפָּה
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از بی شرمی
تصویر بی شرمی
बेशर्मी
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از بی شرمی
تصویر بی شرمی
spudoratezza
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از بی شرمی
تصویر بی شرمی
ความไร้ยางอาย
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از بی شرمی
تصویر بی شرمی
schaamteloosheid
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از بی شرمی
تصویر بی شرمی
kurang ajar
دیکشنری فارسی به اندونزیایی